امشب قسمت شد برای زیارت به یک امام زاده بروم . داشتم برمی گشتم ، پیرمردی که در گوشه ی حرم نشسته بود و مشغول قرائت قرآن بود صدایم کرد و مرا به نشستن در کنارش دعوت کرد . کنارش نشستم . فهمیدم تعزیه خون است و از بزرگان هیئت محل . برایم از سابقه اش گفت و کم کم پا به حریم سیاست و مسائل روز و انتخابات گذاشت . تحلیل هایش خیلی پخته و قشنگ و در عین حال آکنده از یقین و ایمان و اعتقاد به خدا . یک جمله ی ایشان خیلی برایم تکان دهنده بود و آن این بود که گفت :
از چفیه ی آقا بترسید
خدا ما را از حرکت کنندگان در مسیر ولایت قرار دهد و از ضلالت و کج راهی نجات دهد
راز چفیه ی آقا چیست؟(کلیک کنید)